پوچستان

هیچ توضیحی ندارم

پوچستان

هیچ توضیحی ندارم

از خواب خرگوشی بیدار شین

 

چند روز پیش شایعه ای در مورد برداشتن چادر یکی از دانشجویان دانشکده هنر دانشگاه تهران به دست یکی از اساتید اونجا شنیدم اما از اونجایی که از اینجور اراجیف راجع به هنر زیاد شنیده بودم برای بدست آوردن اطلاعات موثق از یکی از دوستام که همون جا درس می خونه پرسیدم و کاشف به عمل اومد که بله باز هم از کاه کوه  که چه عرض کنم دیوار چین ساختن...

ما جرا در کلاس درس استاد زرین کلک پدر انیمیشن(ببخشید پویا نمایی) ایران اتفق میافته :

دانشجویان در حال اتود زدن (شرمنده طراحی)فرشته بودن که یکی از آقایون یه فرشته ی کچل می کشه و استاد ازش می پرسه که فرشته ی تو زن یا  مرد؟ و دانشجو می گه زن. استاد می پرسه پس چرا مو نداره ؟ خلاصه بحث شروع می شه و یکی از خانوم های محترم که (همون هاجر معروف و مقدس!!) با استاد کمی تا قسمتی هم برخورد داشتن وارد بحث می شن و استاد می گه اصلا بذار ببینم تو که اینقدر ادعات می شه خودت مو داری یا نه؟ و گوشه ی روسریه هاجر خانوم رو با انگشت 2mm بالا می ده و بعد هم خود هاجر خانوم و البته همه ی کلاس با یه لبخند بحث رو خاتمه می دن حالا چرا و چه جوری این قضیه بعد از گزارش خود هاجر خانوم به مدیر گروه این همه شاخه پیدا می کنه الله اعلم. فقط همین بس که هاجر خانوم بعد از اخراج استاد و همه ی آشوب هایی که در دانشگاه بپا کردن کلی گریه و زاری کردن که اگه می دونستم اینجوری می شه هیچوقت این مساله رو بیان نمی کردم...

از اصل این قضیه بگذریم که آدم های مسخره ای که اصلا از موضوع خبر ندارن واسه خودشون سایت می زنن و تو وبلاگشون از بقیه می خوان که بیان مطلبی رو که با توجه به سلیقه شون تحریف کردن بخونن و نظر هم بدن واقعا متاسفم واسه خودم که تو رشته ی هنر تحصیل کردم و واسه ی هنر ایران و هنرمنداش که همیشه یه عده به هر نحوی که بتونن سعی در تخریب موقعیتشون دارن

اینجا واقعا معنی و مفهوم هنر نزد ایرانیان است و بس را می شه فهمید.

وقتی به بعضی از بچه های هنر می گم که چرا نمی یان یه کاری کنیم می گن چه کار می تونیم بکنیم جز اینکه آسه بریم آسه بیایم . تا کی؟ فکر کنم توهین در حد  اعلاش بهمون شده

واسه اون دسته آدم های مسخره ای هم که به بهانه ی هتک حرمت دانشجوی مسلمان پلاکارت دستشون می گیرن و دوره راه میافتن هم متاسفم

_ ضمنا اگه هاجر خانوم اینقدر جانماز آبکش و چفیه بنده خوب چرا نرفت الاهیات بخونه؟ _

نمی دونم چرا جدیدا و تو عصر تکنولوژی و "انرژی هسته ای" مردم ما از اعراب جاهل زمان پیامبر هم فراتر رفتن؟!؟

 

از آن جایی که جناب منگل _ و یا بنا به اظهارات برخی دوستان همان آقای محمد دادخواه_ منو به این بازی دعوت کردن هم اکنون 5 تا از آرزوهای خود را بیان می نمایم.

_ قبلا از تاخیر در اجرای این مهم از ایشان عذر می خواهیم_ .

 

1-     من یه  hammesterمی خوام که طلایی باشه یا قهوی ای با لکه های سفید یا سفید با لکه های قهوه ای _ فقط کا فیه که hammester باشه و تپل_ .

2-     من یه  doughnutمی خوام که یه عالمه شکر روش ریخته باشن.

3-     من دلم می خواد یه مزرعه ذرت  با 5 تا گوسفند یه گاو و 4 تا مرغ داشته باشم.

4-     از همه مهمتر دلم می خواد یه نوازنده ی خوب باشم.

5-     و آخرین چیزی که می خوام اینه که امید وارم آقای منگل و دنیا خانم و آقایeaet  و خانم فرخنده با هم خوشبخت بشن و خداوند همه ی ما مردمان نا خلف را به راه راست منحرف نماید. آمینننننننننن

 

 

حالا طبق رسم من باید 5 نفر رو دعوت کنم تا 5 تا آرزو بگن اما چون متاسفانه تعدادی از دوستان بلاگیه من در دسترس نمی باشند و بعضی هاشون هم قبلا به این مهم فراخوانده شده اند لذا، فعلا از

1-     جناب آقای بابک مرتضوی

2-     سرکار علیه وحید فاتح

   -۳و البته یاسمنگولیه عزیزم

4 - و آقای نیما دینگا لیگا _ که وبلاگشان چندیست برای ما فیلتر همی شده و isp همی باید عوض همی کنیم _ .

 

5- و نفر آخر جناب کرگدنیوس 

 را دعوت میکنم تا 5 تا آرزو بگن...

یادمه آقای رییس جمهور قبل از اینکه به این پست والا دست پیدا کنن می گفتن این تهاجم فرهنگی با گرفتن جوونای مردم از تو خیابون و بردنشون به منکرات حل نمی شه اینا بر می گرده به فقری که ما در جامعه داریم و ....

امروز که برای خرید رفته بودم بیرون دیدم که یک ماشین حمل اراذل و اوباش (البته به نظر بعضی ها این کله آناناسی ها اراذل هستند) سر چهارراه وایستاده بود و عده ای از آبجی کماندو ها و برادران غیور بسیجی با باتوم های معروف خود در تمام منطقه رژه می دادن و البته امشب هیچ خبری از کله آناناسی ها نبود ــ چون بالاخره اونا هم درس و مشق دارن دیگه تازه حالا که نمی تونن بیان سر این چهارراه خوب می رن سر یه چهارراه دیگه ـ خلاصه کنم که این همه مامور سر یه چهارراه بود اونوقت موقع برگشتن به خونه دم در خونمون یه موتوریه آشغال کثافت لاشی ...

(خودتون می دونین اصولا موتوری ها چه تفریحی دارن) حیف که دور شد نتونستم حالیش کنم وگرنه تا آرنج دستم متبرکش می کردم.

منظورم از این همه ـ چرت و پرت چرند و پرند خزئبل حرس دل هر چی دلتون خواست بگین ـ این بود که به جای گیر دادن به این کله آناناسی های الاف یه کار مفید بکنین حداقل ۴ تا مامور هم ت وکوچه ها بذارین ...

به کسی بر نمی خوره