پوچستان

هیچ توضیحی ندارم

پوچستان

هیچ توضیحی ندارم

روزمرگی

 

چندی بود که به شدت دچار روزمرگی شده بودیم و چون امروزمان مثل دروز و دیروزمان مثل پریروز بود تصمیم گرفتیم که چاره ای بیاندیشیم تا فردایمان  مثل امروزمان نباشد که همه بزرگان بر منحوس بودن این نکته صحه (سهه سحه صهه ثهه ثحه) گذاشته اند.

آری ، و چون تصمیم به جد شد امروز را که طبق معمول شروع کردیم ، طبق معمول به پایان نبردیم .

صبح  که در محل کسب حضور بهم رساندیم اصلا هیچ کاری انجام ندادیم و هی در درایو های کامپیوتر چرخیدیم و اطلاعات را جا به جا کردیم و با همکاران راجع به مسائل سیاسی اقتصادی اجتماعی فرهنگی صحبت نکردیم بلکه فقط به مقداری اراجیف بسنده کردیم و بعد هم آمدیم خانه ناهار میل فرمودیم و لختی کنار آتش بیاساییدیم _ البت به همراه صدای دلنواز جاروبرقی وصدای دلکش تلویزیون _ . و بعد هم که دیدیم ساعت 8 شب می باشد چشم های قشنگمان را گشودیم و چون دیدیم که گلویمان عجیب درد می کند پس یک فنجان چای میل فرمودیم و ساعتی به تمرین موسیقی پرداختیم که پنجشنبه خاک برسرمان کلاس داریم و چه می خواهیم به استاد تحویل دهیم .

در پایان هم مقداری مجموعه های جذاب تلویزیونی را بررسی کردیم و هم اکنون هم که در خدمت شمائیم.

این چنین بود که ما خود را از روزمرگی مزمن (مذمن مضمن) نجات دادیم.

                                                                                                    بدرود

پ . ن .

مکس ساخته ی سامان مقدم محصول 1383

حتما ببینین ارزششو داره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد